باز هم دعا کنید ... شاید بیاید...
دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،
گناه پشتِ گناه برای نیامدنت ،
دل درگیر ، میان این دو انتخاب؛
کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت؟!
دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،
گناه پشتِ گناه برای نیامدنت ،
دل درگیر ، میان این دو انتخاب؛
کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت؟!
سلام
امروز یه کتاب برداشتم تا بخونمش.
طبق عادت اول خواستم بدونم کتاب چی می خواد بهم هدیه بده.
وقتی بازش کردم دیدم سر خط اون صفحه بزرگ نوشته:
خدا نزدیک است.
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
بهر درش که بخوانن بیخبر نرود
طمع درآن لب شیرین نکردنم اولی
ولی چگونه مگس از پی شکر نرود
سواد دیده غم دیده ام به اشک مشوی
که نقش خال توام هرگز از نظر نرود
دلا مباش چنین هرزه گردو هر جایی
که هیچ کار ز پیشت بدین هنر نرود
.
.
.
(حافظ)
نگران فردایت نباش ! ” خدای دیروز و امروزت ، فردا هم هست “
عادت کرده بودم
گُمت کنم میان روزمرگیها
میان همین سرشلوغیهای روزانه
میان کشمکشها و دغدغه های کاری
از جلسات خشک و روتین و بی حاصل هر روزه گرفته
تا سرو کله زدن با آدمهایِ مدعیِ این روزها
اصلا گمت میکردم
میان کاغذهای پخش شده
روی این میز همیشه شلوغ.
چه بازیگر خوبی شده بودم
برای این نمایش هر روزه ؛
پنهانت میکردم
گاهی میان لبخندهای تصنعی و زورکی
گاهی هم لابلای غر زدنهای پر از بغض
لااقل برای چند ساعت هم که شده از یادم میرفتی….
اما وقتی بغض می شوی میان جلسات
درد میشوی و می پیچی میان مکالمات
اشک میشوی و چکه می کنی روی شلوغیهای میز کار
دیگر هیچ کاری نمی شود کرد
این پیامک میرسه به آسـمون!
ای خدا حرف دل ما رو بخون
حرف ما حرف دله یه قصه نیست
خدا جون کو دلی که شکسته نیست
هیشکی اینـــجا با ما مهـربون نبود
با ما غمخوار، با ما همزبون نبود
نیمه شب بغض ستاره ها شکست
هیشکی اینجا به ستـاره دل نبست
آینه، آینه بـود پاک و نجیب
اما تو حصار غربتی غریب
وقتی هیشکی تو نگاش عشقُ ندید!
نقـــش آســمــونُ بی صـــدا کشــید
آقا مگر داریم ما؟ ما یادمان نیست *** یادآوری کردید اما یادمان نیست
این روزها وقت زیادی که نداریم *** یک روز گیرم بود، اما یادمان نیست
عیبی ندارد او بیابان گرد باشد *** ما قصه مجنون و لیلا یادمان نیست
این جمعه هم حالا نیاید که مهم نیست *** آری دعای دست زهرا یادمان نیست
یک روضه خوان ما را کمی یاری رساند *** هل مِن معینِ شاهِ تنها یادمان نیست
او پیر شد از این جوانی کردن ما *** وقتی جوان ارباً اربا یادمان نیست
پای ظهورش اینکه ما کم می پذاریم *** حیرت ندارد این همه تا یادمان نیست
ناراحتیم از دست آقا دیر کرده *** تازه طلبکاریم آقا یادمان نیست
بیایید از خودمان سوال کنیم که آیا ما منتظر ظهور مولا هستیم
اباصالح المهدی (عج) به دنبال کسانی است که واقعا منتظر ایشان باشند … مولای من ادعا نمیکنم منتظر شما هستم ولی دعا میکنم که بیایی …
|
ما کم سعادتیم که خدمت نمی رسیم
نه! بی لیاقتیم که خدمت نمی رسیم
ما کم اراده های به ظاهر خداپرست
در بند عادتیم که خدمت نمی رسیم
محتاج ما ، كريم شما ، پس تصدقي…
درگير حاجتيم كه خدمت نمي رسيم
ما فكر مي كنيم كه فرصت هميشه هست
غرق حماقتيم كه خدمت نمي رسيم
آقا شما هميشه ز ما ياد ميكني
ما كم سعادتيم كه خدمت نمي رسيم
تو کجایی سهراب؟
آب را گل کردند
چشم ها را بستند و چه با دل کردند..
وای سهراب کجایی آخر؟؟؟….
زخم ها بر دل عاشق کردند
خون به چشمان شقایق کردند…
تو کجایی سهراب؟؟؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند
همه جا سایه دیوار زدند…
وای سهراب دلم را کشتند…
کسی گفت : انتظار ، چرا ؟
ظهور یعنی چه ؟
فرج ، دیگر چه افسانه ای است ؟
غیبت ، کدام گریه از فصل روضه الشهداست ؟
مهدی ، نام کیست ؟ و چرا موعودش صدا می زنند ؟
اینها پرسش نیستند ، پستی روح در قبر نشسته ی تردید و ناباوری است . آخرین ناله های شمع زمین خورده ی ویرانه های عصر آهن و پولاد است . بانگ زرد پاییز ، در گوش غنچه های معصوم باغ است .
سخن نیست ، سختی قلبی است که مسیح از علاج آن عاجز است و هیهات که عصای موسی آن را بشکاند !
روبهان بیشه ی خالی از شیر ، چه دلیرانه نعره می زنند ! دندانهای تیز گرگ دیروز ، چه مهربانیها که امروز به همایش نیاورده است ! کاش نوباوگان پیر سال ، می دانستند که شیر از سینه ی چه آهن دلی می خورند !
شگفتا از این همه کفتار که گرد میز تمدن نشسته اند و دریغ از شیرینی یک حبه قند در ظرفهای هیچ بار مصرفی که در آن حلوای صنعت خیرات می کنند .
این گِل پاره ها را با خورشید روی تو چه کار ؟ کلوخ را چه رسد کینه ی باران ؟ مگر چند شتر از سوزن غیرتشان گذشته است که چنین عربده می کشند ؟
این گِل پاره ها را با خورشید روی تو چه کار ؟
جمال یار ندارد نقاب و پرده ،ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کر
نــه هــوا ابـریـسـت
نـه بـارانـی مـی بـارد
پـس بـهـانـه ی دلـم بـرای
ایـن هـمـه سـنگیـنـی چـیـسـت
بيا دعاي مرا مستجاب كن مولا
مرا زمنتظرانت حساب كن مولا
جهان دوباره به خواب عدم فرو رفته است
براي معجزه كردن شتاب كن مولا
به نام نامي حق اي سوار وادي عشق
بزن به جاده و پا در ركاب كن مولا
ستمگرانه ترين ظلم ها به انسان شد
بيا سران ستم را عذاب كن مولا
فداي ناز نگاه تو اي گل نرگس
مرا به هُرْم نگاهت مذاب كن مولا
به اشك چشم يتبمان و اه مظلومان
دعاي منتظران مستجاب كن مولا
براي آمدنت روز و شب دعا كردم
مرا به وصل خودت كامياب كن مولا
در آن صپيده دم صبح روز آدينه
مرا به ياري خود انتخاب كن مولا
مرا كه سايه به سايه پي تو مي گردم
غلام حلقه به گوشَت خطاب كن مولا
نیا نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست
دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی
هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست
نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع
که شهر ما نه مُحیای گامهای تو نیست
نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما
هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه
کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست
نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش
که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا
کسی برای شهادت به کربلای تو نیست
نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست
ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا
برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست
نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها
به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست
نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه
که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست
نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟
نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست
آتش گرفته است لباسي که بر تن است
هر لحظه از حرارت داغي که با من است
بر من بتاب ! بر من دل خسته اي غزل !
شب هاي بي ستاره من با تو روشن است
اي عشق هاي پاک و مقدس ، کجا شديد؟
اين قرن، قرن مردم آلوده دامن است
ديگر به جاي روز، شبي مي وزد سياه
ديگر به جاي قلب به هر سينه آهن است
افسوس مي خورم که چرا حرف هايمان
چون ميوه هاي کال درختي سترون است
بر پاره هاي دفتر من يک نفر نوشت
اين شعر ها نهايت اندوه يک زن است
شيرين خسروي
جزاو به هیچ واقعه ای دل نبسته ایم
موعود جمعه ، جمعه موعود می رسد….
خوب است ما هم مثل باران حس بگیریم
هر شب سراغى از گل نرگس بگیریم
“اللهم عجل لولیک الفرج”