ادبیات انتظار
15 دی 1390 توسط گنج خانی
خاموشتر از چراغ مرگيم روشنتر از آفتاب كجايى عقربكهاى ساعت، تا كى به گرد خود گردند، بيهوده در صفحه غيبت.
در گرگ و ميش سحرگاه، پايان دروغ را انتظار مى كشيم.
آن روز كه بيايى، جهان براى خوشبختى ما تنگ است.
آغاز و فرجام خويش را در تو مى جوييم.
اين گريه را پايانى است اگر، اشك راه خود را بداند و بر هر دامانى نريزد.
رضا بابایی