محبت شایدش از یقین بهترست...
وقتی حضرت رضا علیه السلام وارد نیشابور شدند علما و شخصیتهای سرشناس هر یک از حضرت(ع) تقاضا کردندمهمان آنها شوند و به خانه انها تشریف ببرند حضرت (ع) فرمودند:من افسار شتر را رها می کنم در هر منزلی که شتر زانو زد و نشست من به آنجا می روم.
یک پیرزن فقیر وقتی این را شنید به خود گفت:شاید شتر جلوی خانه من زانو بزند و حضرت (ع) به خانه من تشریف بیاورند !
لذا خانه اش را آب و جارو کرد و سماورش راآتش کرد و به انتظار نشست.
شتر حضرت(ع) جلوی خانه همین پیر زن زانو زد و حضرت (ع) مهمان او شدند.
قربان این شاید که از هزارها یقین بهتراست.
این شاید مال محبت است.
محبت چیست که شایدش از یقین بهتراست؟
گلی می آید
بهارهای شگفتی در راهند.
فردا گلی می شکفد که بادها را پرپر می کند. بهارهای شگفتی در راهند؛ این را من نمی گویم؛ آسمان میگوید با هزاران بهاری که دیده است.
بهارهای شگفتی در راهند؛ این را زمین می گوید؛ زمین که مادر همه بهارهای آمده است. زمین که آبستن بهارهای شگفتی است که در راهند.
فردا گلی می شکفد که گلها به پیشواز آمدنش، پرپر می شوند. درختها، سجده میکنند مقدمش را، کوهها سر بر آستان کرم او میگذارند و دریاها، وامدار زلال چشمانش می شوند.
فردا گلی می شکفد که عطرش از همه پنجره های بسته عبور خواهد کرد؛ از همه دیوارهای سنگی، برجهای بتُنی، خیابانهای تاریک، کوچه های رنگ و رو رفته.
فردا گلی می شکفد که پنجره ها را باز خواهد کرد و آینه ها را شفاف.
فردا گلی می شکفد که ابرها را به باران دعوت می کند، باران را به زمین تشنه می فشاند، گلها را می رویاند و خورشید را صدا میکند تا رنگین کمانی شگفت، شرق تا غرب زمین و آسمان را به هم بدوزد؛ رنگین کمانی زیباتر از همه آذینها و خیر مقدم ها، رنگین کمانی که مزین به نام زیبای زیباترین گل دنیاست.
فردا باران می بارد، گلی می شکفد. مردی می آید؛ فردا مردی که قرار است در باران بیاید، خواهد رسید؛ بعد توفان میگیرد، باران تند میبارد.
فردا، گلی می آید؛ گلی که کشتی بان «سفینه النجاه» است. می آید و آرامش را به دلهای عاشق می آورد و منتظران را سوار می کند.
فردا گلی می شکفد که بادها را پرپر می کند. توفان، تاب ایستادگی در برابرش را ندارد؛ پرپر می شود، نسیم می شود و به پای مبارکش بوسه میزند…
آیا ما منتظریم؟
انتظار، سرفصل امید به آیندهای روشن و مایه عشق و شور و امید و تلاش برای آمادهسازی خود و جامعه برای آمدن و ظهور امام منتظر است. انتظار، هرگز یك روحیة بازدارنده، فلجكننده و یأسآور نیست، بلكه موجب دوركردن عنصر بدبینی به آینده، از نهاد انسان در جامعة بشری است. انتظار، معیار ارزش انسانها است. آرزوها و آمال انسانها معیار خوبی برای سنجش میزان رشد و تعالی آنها است. آرزوهای متعالی، حكایت از كمال روح و رشد شخصیت انسانها میكند؛ برعكس آرزوهای حقیر و بیارزش، نشان از بیاهمیتی و رشدنیافتگی افراد دارد. آرزوها، انسان را به حركت وا میدارد.
انتظار، اعتراض دائمی برضد بیعدالتیها است؛ نجات از سكون و ركود است، در صحنهبودن است. انتظار، نقش مهمی در سازندگی، پویایی و اصلاح فرد و جامعه در زمان غیبت دارد. اگر انسان منتظر، به وظایفی كه برای او شمرده شده است عمل كند، به الگوی مطلوب انسان دیندار دست مییابد.
صفحات: 1· 2